مهاجرت؛ از واقعیت تا فراواقعیت
واقعیت مهاجرت و خصوصا تصور از مهاجرت در میان جامعه ایرانی یکی از پدیدههایی است که اغلب در هالهای از عمدتاً تصورات غیرواقعی و خیالی قرار گرفته است
به معنای دیگر، بودریار معتقد است بشر به مدد فناوری و رسانه نسبتی را میان واقعیت و بدلهای آن برقرار میسازد که به مرور زمان جایی برای واقعیت اصلی باقی نمیماند. فراواقعیت از نظر بودریار آنچنان اهمیت دارد که او سعی میکند در کتاب جنجال برانگیز خود به نام “جنگ خلیج رخ نداد” نشان دهد که جنگ بیشتر از آنکه در میدان نبرد به وقوع میپیوندد در تلوزیون و رسانهها در حال وقوع است، بنابراین نمیتوان واقعیت فیزیکی را از نمایش رسانهای آن، به ویژه در زمینه عملیات نظامی، انگیزههای سیاسی و عقیدتی آن، منفک کرد.
به اعتقاد وی رسانهها با بزگنمایی، تحریف واقعیت و همچنین تهی کردن واقعیت از معنای اصلی خود موجب میشوند تا نشانی از واقعیت اولیه باقی نماند.
واقعیت مهاجرت و خصوصا تصور از مهاجرت در میان جامعه ایرانی یکی از پدیدههایی است که اغلب در هالهای از عمدتاً تصورات غیرواقعی و خیالی قرار گرفته است. اگرچه تمایل به سبکهای زندگی مختلف و فرصت های پیش روی مهاجران، تصور از جوامع پذیرنده و نحوه درک مهاجران از سرزمین های مقصد در انتخاب های فردی برای مهاجرت نقش مهمی دارند، اما این تصورات غالبا با واقعیت جوامع مقصد تفاوت دارد. این تصاویر و اطلاعات که به اشکال و انواع مختلفی از طریق رسانه های جمعی و اینترنت منتقل می شوند، بر شکلگیری ادراک و هویت مهاجران احتمالی تاثیر گذار هستند. بودریار معتقد است که مردم در دنیای پست مدرن از “صحرای واقعیت” فرار میکنند و به خلسهی حاد واقعیتی پناه میبرند که از طریق رسانه، رایانه و تجارب تکنولوژیکی ایجاد شده است.
بودریار با بهکار بردن اصطلاح “خلسهی ارتباطات” یادآور میشود که سوژه در دنیای پست مدرن در معرض شدید تصاویر و اطلاعات آنی قرار دارد. این تصاویر و اطلاعات آنی (کم عمق) دریافت شده از طریق رسانه و تجربه فناورانه، شاید مهم ترین علتی باشد که با تبدیل انسان به موجودی فراواقعی، قدرت تشخیص امر واقع و امر غیر واقع را از انسان سلب میکند.
این شاید همان نکتهای باشد که بسیاری از مهاجران بعد از پا گذاشتن در کشور مقصد و روبهرو شدن با واقعیات موجود جوامع پذیرنده به آن اذعان میکنند. این امر شاید همان فراواقعیتی باشد که بسیاری از افراد در سراسر جهان را با تصورات نادرست به کمپهای پناهجویی با شرایطی غیر انسانی میکشاند.
مهرداد عربستانی (1397) در واکاوی مفهوم “خارج” و “کشور خارجی” در میان ذهنیت ایرانیان خارج را “جایی که نظم بر همه چیز حاکم است، جایی که روابط، انسانی و عادلانه است، منطق و عقلانیت بر تمام شئون زندگی حاکم است، انسانها آزادند و اشخاص و نهادها مداخله ناخواستهای در زندگی مردم نمیکنند”، توصیف میکند. به معنای دیگر خارج در ذهنیت سوژه ایرانی تخیل و فرافکنی هر آرزویی است که ما از آن بیبهرهایم و در تمنای آن روزگار میگذرانیم. در واقع، وجود مفاهیم سیاه و سفید (صفر و یک) در ذهنیت سوژه ایرانی نسبت به پدیده مهاجرت بیانگر این موضوع است که میان ذهنیت و تصور ایرانیان از پدیده مهاجرت و واقعیات موجود شکافی عمیق وجود دارد.
این تقابل خوب و بد در میان ذهنیت مهاجران در اندیشه ادوارد سعید و مطالعات شرق شناسی او به خوبی برجسته است. ادوارد سعید در مطالعات شرق شناسی خود اذعان میکند که غرب برای هویتبخشی و معنا بخشی به خود شرق خیالی و دروغینی را ایجاد میکند که با ماهیت اصلی جوامع شرقی بیگانه است. به عبارت دیگر، رویکرد شرقشناسی غربی شیوهای برای تسلط بر شرق است. این شرق شناسی، پدرسالارانه، خودمرکزبین، نژادپرست و امپریالیستی است.
در این نگاه، شرق منفعل و ضعیف در برابر غرب عقل گرا و قدرتمند قرار میگیرد و به قول بودریار این نوع نگاه از طریق رسانه به مردم کشورهای کمتر توسعه یافته عرضه میشود و تصور نادرستی را از مهاجرت برای مردم در این کشورها ایجاد میکند. شاید بتوان گفت گرفتار شدن جواع غربی در دام فراواقعیتی که خود سازنده آن هستند و عرضهی آن از طریق رسانه به مردم، چرخهی باطلی از تصور به مهاجرت را در میان بسیاری از مردم جهان ایجاد کرده است که این امر در نهایت با کشاندن آنها از مدینه فاضله ذهنی خود به ناکجا آباد موعود، مهاجران را با سیلی واقعیت روبرو میسازد.
*پژوهشگر رصدخانه مهاجرت ایران؛ پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف